
در اوان نوجوانی که کلاس زبان می رفتم، معلمی داشتیم که کاش باشد و بماند و ترانه زیبایی بود که او می گفت خانمی خوانده و گمانم خیلی دوستش داشت. ترانه را بارها برایمان می خواند و از ما می خواست با هم یا تک تک بخوانیمش تا از بر شویم و در ظاهر هدفش این می نمود که از متن این ترانه کاربرد ضمایر را خوب بیاموزیم . ترانه ای بود با این مضمون که دختری از مادرش می پرسید که آیا در آینده زیبا و ثروتمند خواهم شد و مادر هم جوابش میداد که آینده را کسی ندیده و هرچه بخواهد بشود می شود و این می گذشت تا راوی هم مادر میشد و کودکانش هم همین را از او می پرسیدند و او نیز باز همین جواب را برایشان می گفت.
دیشب در میانه فیلم مری و مکس، که یک انیمیشن خمیری معرکه است و باید از آن بیشتر بگویم بعدا، و در یکی از صحنه های اساسی فیلم ناگهان ترانه فوق الذکر به گوشم خورد و پرتابم کرد به ده پانزده سال پیش و آن ترانه و آن معلم. ترانه ای که فراموشش کرده بودم و وقتی به یادم آمد دیدم حیرتا که هنوز از بر دارمش و باز آن عبارت خوش آوا و مبهم Que Sera Sera در سرم پیچید که نام آهنگ و ترجیع بند ترانه هم است و گمانم مثلی اسپانیایی است که هرگز نفهمیدم دقیقا چه معنایی دارد. اما دیگر چه مهم است این معنا و ترجمان که عجالتا همان موسیقی این کلام رازآلود و خوش آوا ما را خوش است که شاید همین ابهام است که این عبارت را در ذهنم صحیح و سالم نگه داشته و کهنه نمی شود. جوری که احساس می کنم، همه حرفهای این ترانه را باید در این سه کلمه بجویم که زمان می گذرد و هرچه بخواهد بشود می شود.
لینک ترانه به منظور مطالعه
لینک آهنگ به منظور دریافت (تنها 490 کیلو بایت)
پی نوشت: آری اکنون آن آینده فرا رسیده بود و دریافتم که آن معلم بزرگوار می خواسته چیزی بیش از کاربرد ضمایر به ما بیاموزد. نکته ای که انگار باید سالها می گذشت تا حالیمان شود. ممنونم آقای لشکری! شما خاطره محکمی از خود در دل ما حک کردید و یاد پرمهرتان ماندگار است.